ریشه تاریخی ذهن آگاهی


تاریخچه ذهن آگاهی 

ذهن آگاهی یکی از مفاهیمی است که این روزها بیشتر از گذشته درباره آن صحبت می‌شود. امروزه از این روش در دستگاه‌های آموزشی، محیط‌های کاری، ورزشی و البته در درمان طیف گسترده‌ای از مسائل مربوط به سلامت روان استفاده می‌گردد. اما این کاربرد فقط محدود به برطرف کردن یک مشکل مشخص نیست، بلکه در طیف گسترده‌ای برای افرادی که به دنبال افزایش عملکرد و بهبود آن هستند نیز کاربرد دارد. با این‌وجود، درباره ریشه تاریخی این روش کمتر سخنی گفته می‌شود. این‌که ذهن آگاهی از کجا به وجود آمده و چه تغییراتی را تا به امروز از سر گذرانده است.

ذهن آگاهی در تاریخ 

ازلحاظ تاریخی، ذهن آگاهی تکنیک اصلی مورداستفاده در مراقبه‌های بودائی است که ریشه در آیین بودا دارد. این آیین در هند توسط سیدارتا گوماتا بودا یا همان بودای معروف که رهبری مذهبی بود – 500 سال پیش از میلاد مسیح- در واکنش به رنج افراد فقیر، مسن و در حال احتضار پایه‌گذاری شد.

با گذر زمان و گسترش بودیسم در دیگر نقاط آسیا این آیین بر اساس تعابیر مختلف به‌عمل‌آمده از تعالیم بودا، به فرقه‌های مختلف تقسیم شد و دو فرقه اصلی «بودیسم تراوادا» و «بودیسم ماهایانا» ایجاد گردید. بودائیان به شکلی محتاطانه به تعبیر تعالیم بودا پرداختند و به آزادی فرد بر اساس تلاش‌های خودش تمرکز نموده و اساساً به مراقبه و تمرکز و یک زندگی صومعه‌ای جدای از جامعه تأکید کردند. برای مثال، در بودیسم ماهایانا بر رهایی از طریق یک زندگی نیکوکارانه همراه با شفقت ورزی تأکید شده است.

«ذن بودیسم» که یک فرقه بودیسم ماهایانا بود، در قرن نهم توسط بودائیان چینی فرقه «چان» به ژاپن معرفی شد و حدود 1200 سال بعد از میلاد مسیح از رواج زیادی برخوردار شد. «ذن» معادل ژاپنی «چان» است که تقریباً به معنای مراقبه ترجمه شده است. ذن بودیسم به نگرش عدم وابستگی، مراقبه به‌منظور افزایش آگاهی و تمرکز بر زمان حال تأکید دارد که ثمره آن، حالت آزادی روانی از رنج است. مراقبه بودائی بیشتر از طریق ذن بودیسم ژاپنی به غرب معرفی شد. مهاجران آسیایی که در قرن نوزدهم به آمریکا مهاجرت نمودند، شروع به بنا نهادن جوامع و معابد نمودند. بااین‌وجود زمانی که ذن بودیسم به آمریکا رسید، تأثیر آن بسیار محدود بود. اگرچه ذن بودیسم در سال 1983 و در کنفرانس جهانی شیکاگو معرفی شد، هم چنان تأثیر کمی بر فرهنگ آمریکایی داشت.

ذهن آگاهی در دنیای مدرن

اِلن لنگر، روانشناس آمریکایی که بیشتر سعی می‌کرد تا از ذهن آگاهی برای بهبود روش‌های تعلیم و تربیت و آموزش استفاده کند، معتقد است که سابقه تاریخی ذهن آگاهی به معنی امروزه آن به سال 1974 بازمی‌گردد.

لنگر چند ویژگی جالب را برای افراد ذهن آگاه برشمرده است. او بر این عقیده است که افراد توانمند در ذهن آگاهی در بیان مطالب جای خطا برای حرف خود باقی می‌گذارند و با زبان نسبی‌گرایی حرف می‌زنند. اما افرادی که ذهن آگاه نیستند، اطلاعات را به‌صورت قطعی و خدشه‌ناپذیر بیان می‌کنند و اصلاً حاضر نیستند عدم قطعیت را تحمل کنند. افرادی که ذهن آگاهی را در زندگی روزمره به کار می‌گیرند در گفتار خود از عبارت‌هایی مثل “شاید”، “از این نظر”، “ممکن است”، زیاد استفاده می‌کنند. عصاره اصلی ذهن آگاهی تغییر است اما در حالتی که ذهن آگاهی نباشد هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد و اطلاعات جدید نمی‌تواند آرایش شناختی و فکری فرد را عوض کند.

ذهن آگاهی ابتدا در دانشگاه ماساچوست توسط جان کابات زین به کار گرفته شد و به‌طور رسمی وارد دنیای روان‌شناسی و روان‌درمانی شد. او که تحصیلات پزشکی داشت، چند سالی را در مشرق زمین به تحقیق درباره روش‌های سنتی افزایش آگاهی پرداخت و در بازگشت به آمریکا، در کلینیک کاهش استرس خود، به شرکت‌کنندگان، تمرین آرامش ذهن همراه با ذهن آگاهی می‌داد. این کوشش‌ها به شکل گرفتن مدل کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) انجامید. در حال حاضر رایج‌ترین روش، آموزش کاهش استرس بر مبنای ذهن آگاهی است که سابقاً تحت عنوان برنامه کاهش استرس و تن آرامی شناخته می‌شد. لازم به ذکر است که امروزه بیش از 8 روش مختلف دیگر نیز برای مداخلات بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی وجود دارد که از مشهورترین آن‌ها می‌توان به درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) اشاره کرد.

این روش‌ها در ساختار طب رفتاری و برای دامنه وسیعی از افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با استرس و درد مزمن طراحی شده‌اند. ازآنجایی‌که ذهن آگاهی ریشه در فرهنگ بودیسم مشرق زمین دارد، ممکن است برای برخی افراد نامأنوس باشد، چراکه این سؤال برای این افراد پیش می‌آید که آیا استفاده از این روش‌ها مستلزم پذیرفتن سیستم اعتقادی مشخصی همچون بودیسم است یا نه. ازاین‌رو کابات زین پیشنهاد می‌دهد که بهتر است تمرینات آن منطبق با فرهنگ افراد و فارغ از مسائل مذهبی باشد. به همین علت پژوهشگران و متخصصین بالینی که برنامه‌های ذهن آگاهی را در برنامه‌های خدمات بهداشت روانی قرار می‌دهند، معمولاً این مهارت‌ها را مستقل از مذهب و سنت‌های فرهنگی مبدأ آن، آموزش می‌دهند. در متون تجربی و پژوهشی معاصر، مداخلات بالینی مبتنی بر آموزش مهارت‌های ذهن آگاهی به سرعت در حال رشد است تا جاییکه بیش از 240 بیمارستان و کلینیک در ایالات‌متحده برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را ارائه می‌دهند.

دستیابی به حضور ذهن منحصر به به‌کارگیری یک سری روش‌های نظام‌مند مراقبه‌ای نیست، بلکه می‌تواند در هر لحظه و هر تنفس قابل دستیابی باشد. آنچه بیش از همه برای توسعه ذهن آگاهی ضرورت دارد، تعهد به آگاه بودن به بهترین شکل ممکن با قلبی باز و بدون نگرش‌های قضاوت گرانه و واکنشی است. ذهن آگاهی سازه‌ای چندبعدی است که ثابت شده عملیاتی کردن آن دشوار اما قابل‌دستیابی است و در بردارنده مفاهیمی هم چون عدم قضاوت، پذیرش و آگاهی نسبت به لحظه حال، توجه و هدفمندی است. این اجزا باید حضور داشته باشند تا ذهن آگاهی تجربه شود.

در بافت بالینی، ذهن آگاهی به‌عنوان آگاهی برخاسته از توجه مبتنی بر هدف، در لحظه حال و به‌صورت غیر قضاوتی بر تجربه از لحظه‌ای به لحظه دیگر تعریف می‌شود. این حالت نوعی تجربه آگاهانه نسبت به اموری است که جریان دارد. این نوع توجه، توجهی عمیق و مستقیماً مربوط به تجربه است و با نوعی حالت توأم با پذیرش مرتبط است که تمامی این ویژگی‌ها نقش قابل‌توجه مشاهده گری مشارکتی را مورد توجه قرار می‌دهند. این موضوع اگرچه در مفهوم و اساس ساده به نظر می‌آید اما اغلب تمرین حضور ذهن و رسیدن به وضعیت ذهن آگاهی کاری دشوار است. از طریق این عمل ما به‌صورت نظام‌مند به خودمان شیوه نزدیک شدن به تجربه‌هایمان را آموزش می‌دهیم. این حالت در مقابل غریزه ذاتی ما برای اجتناب از جنبه‌های دشوار و چالش‌برانگیز یک تجربه قرار دارد و نحوه پاسخ ما به محرک‌های مختلف را به چالش کشیده و تغییر می‌دهد.

 

عرفان چیتگر ، روانشناس

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *