اهمیت شناخت نقاط ضعف و قوت


اهمیت شناخت نقاط ضعف و قوت

نقاط ضعف و قوتتون رو چقدر می شناسین؟ این سوال به نظر خیلی ساده میاد ولی وقتی بهش عمیق تر فکر می کنیم می بینیم که شاید جواب درست و دقیقی برای اون نداریم. چرا دونستن جواب این سوال مهمه؟ داشتن یه درک درست از توانمندی ها و  همچنین اون چیزایی که توشون خیلی خوب نیستیم به ما کمک می کنه که زندگیمون رو به یه شکل بهتری تبدیل کنیم و تصمیم های درست تری بگیریم. برای اینکه اگه شما روی نقاط قوتتون تمرکز کنین، این شانس رو دارین که تصمیم هایی بگیرین که احتمال موفقیت توی اون ها بیشتره!

نقطۀ قوت خودمون رو بشناسیم

نقطۀ قوت ما اون کارهاییه که انجام دادنش برای ما آسون و لذتبخشه و البته برای بقیۀ آدم ها خیلی آسون نیست. این اون نقطه ایه که ما توش خوب هستیم و استعداد داریم و اگه بخوایم زندگی موفقی داشته باشیم باید این استعدادها رو شناسایی کنیم. دونستن نقاط ضعف و قوت باعث میشه ما به سمت خودآگاهی حرکت کنیم که برای یه زندگی خوب و با کیفیت لازمه. برای شناخت نقاط قوت، باید روی کارهایی تمرکز کنیم که معمولاً برای ما آسونه و خوب انجامشون میدیم، نه اون توانایی هایی که دوست داریم داشته باشیم یا وقتی تو بقیه می بینیم تحسینشون می کنیم. این دو تا موردی که الان گفتم یه تلۀ ذهنیه که باید حواسمون بهش باشه. مثلاً باید اینجوری بهش فکر کنیم:

نقاط قوت من این هاست: 1- خوب می تونم هر موضوعی رو برای بقیه توضیح بدم 2- تمرکزم خوبه 3- چیزای جدید رو زود یاد می گیرم 4- آدم خلاقی هستم 5- یه موضوع مفصّل رو خوب می تونم خلاصه کنم 6- ذهن بازی دارم 7- بعضی کارهام برای اطرافیانم الهام بخشه 8- قدرت بینایی خوبی دارم 9- اراده م قویه 10- اعتماد به نفس بالایی دارم.

قدم بعدی اینه که این مواردی که بهشون رسیدیم رو به دو دسته ی فردی و بین فردی تقسیم کنیم و ببینیم تو کدوم دسته نقاط قوت بیشتری داریم. مثلاً توضیح دادن یه موضوع برای بقیه آدما یه نقطه قوت بین فردیه و خلاق بودن تقریباً یه چیز فردی. باید یادمون باشه که کارایی که توی انجامشون خوب هستیم لزوماً اون کارهایی نیستن که دوسشون داریم، البته که معمولاً وقتی تو انجام یه کاری تبحّر داشته باشیم کم کم برامون لذتبخش هم میشه و همچنین یادمون باشه که برای موفقیت، لازمه که توی اون کارایی که دوسشون داریم هم رفته رفته خوب بشیم.

نقطه ضعف خودمون رو بشناسیم

به همین روال، نقاط ضعفی که توی خودمون می بینیم رو هم باید شناسایی کنیم. یه نقطۀ قوت آدمای موفق اینه که از نقاط ضعفشون باخبرن و سعی در بهبود اونا دارن. معمولاً خیلی از ما نمی دونیم چه نقاط ضعفی داریم و در نتیجه این باعث میشه هی دور خودمون بچرخیم. نقاط ضعف، اون کارهایی هستن که خیلی سخت می تونیم انجامشون بدیم و دست آخر معمولاً از نتیجۀ اون کارها هم راضی نیستیم. همه ما ضعف هایی داریم که باید بشناسیمشون، این یه چیز کاملاً طبیعیه چون هیچ کدوم ما کامل نیستیم. پس، از اینکه متوجه بشین تو بعضی جاها ضعیف هستین شرمنده و ناراحت نشین. مثلاً اینا میتونه نقاط ضعف من باشه:

 1- کُندم 2- ریاضی و کار با عددها برام سخته 3- حفظ تمرکز تو بلند مدت برام آسون نیست 4- خوب وقتم رو مدیریت نمی کنم 5- وقتی کسی ازم انتقاد می کنه ناراحت میشم.

وقتی من بدونم تو چه موضوعاتی ضعیف هستم می تونم روشون کار کنم تا بهبود پیدا کنن و این یعنی خودآگاهی.

ما همیشه دو تا راه داریم: یکی تمرکز کردن روی نقاط قوته و اون یکی، اصلاح و بهبود نقاط ضعف که هر دوتاش مسیر ما رو به سمت موفقیت باز می کنه. معمولا ما باید روی نقاط قوتمون تمرکز کنیم و سعی کنیم توی انتخاب هامون خیلی سمت چیزایی نریم که توشون ضعف داریم. مثلاً تو مثالایی که در مورد ضعف و قوت ها زدیم، برای آدمی که خلاقه و تو کار با اعداد و ریاضی خوب نیست، حسابداری نمی تونه شغل مناسبی باشه. این تمرکز روی نقاط قوت خصوصاً توی فضای کاری، باعث میشه خروجی کار ما به شدت رضایت بخش باشه و از انجام وظایف کاریمون لذت ببریم.

از اون طرف، باید حتما برای اینکه رشد کنیم، سر فرصت روی ضعف هامون هم کار کنیم. مثلاً باز تو همون مثالایی که زدیم، کسی که نمی تونه انتقاد دیگران از خودش رو تحمل کنه، می تونه با تمرین کردن به جایی برسه که بدون خشمگین یا ناراحت شدن، بازخوردهای بقیه رو گوش کنه و از اون ها حتی برای پیشرفتش استفاده کنه.

 وقتی ما یه نقطه ضعف رو برطرف کنیم، این مسئله می تونه تأثیر مهمی روی کل زندگی ما داشته باشه چون تعداد موقعیت هایی که به واسطه ضعفمون از روبرو شدن باهاشون اجتناب و دوری می کنیم، هِی کمتر و کمتر میشه. برای کار کردن روی این ضعف ها هم قرار نیست تا حد نهایت اون کار پیش بریم. مثلا اگه تو آشپزی خوب نیستیم، می تونیم چند تا غذایی که دوست داریم رو یاد بگیریم که چجوری بپزیم و اینجوری اوضاع رو بهتر کنیم، نه که بشیم بهترین سرآشپز دنیا! توی این مسیر کمال گرایی رو بذارین کنار.

مثلاً می گن مایکل جُردن، بسکتبالیست معروف آمریکایی، اصلاً نمی تونست از فاصله های دور توپ رو بندازه تو سبد، ولی انقدر روی این کاری که توش ضعیف بود کار کرد تا شد یکی از بهترین پرتاب کننده های توپ های 3 امتیازی تو تاریخ بسکتبال، خب اینم یه جورشه!

پس یادمون باشه، برای اینکه بتونیم به یه فرد خودآگاه تبدیل بشیم، باید نقاط ضعف و قوتمون رو به خوبی بشناسیم، روی نقاط قوت تمرکز کنیم و ضعف ها رو بهبود ببخشیم تا کیفیت زندگیمون بالاتر بره و مثل همیشه، شاید دیگه وقتش شده که تو مسیر خودآگاهی قدم برداریم!

عرفان چیتگر ، روانشناس

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *